زینب کبری برای این جور وقتهای ملت ما این شعر را گفته است:
یا هلالا لما استتم کمالا
غاله خسفه فأبدا غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی
کان هذا مقدرا مکتوبا
گمانم نمیرسید روزی تصویر گوشت شقه شده با دندههای روبه آسمان او را ببینم همراه با قرمزیهایی که روزی ریه و قلب و جگرش بود. تنها جای سالمش آن دست بود...آن انگشتر ...حتی جای سالمش هم با گل و سوختگی تزئین شده بود. این آخرین پیام مردی بود....مردی که همین طوری غیر رسمیاز روی محبوبیت نفر دوم یک ملت هشتاد ملیونی و طبق حساب کتاب دیگری نفر اول یک جمعیت دویست ملیونی بوده است. مردی که باز همین طوری غیر رسمیبر اساس برآمده از خواست اجتماعی اسمش کشف شده: " سیدالشهدای مقاومت" و اولین بار است با اسم گذاشتنهای بقیه مردم این همه موافقم.
این استعارهای است از بلایی که سر ما در میآورند!
کشورم را دارند تکه پاره میفروشند!
کیش را میگویند که بیست و پنج ساله اجاره داده اند به چینیها! و دیوار حاشا هم که بلند است. نمایندههای مجلس هم از دوردست آواز در داده اند که نه حق ندارید....همین....این است راز حقوق مادام العمر و میلیاردی نمایندهها!
خزر را هم مخفیانه به روسیه دادند
چاههای نفت را هم داشتند با قراردادهای جدید نفتی میدادند شل و بریتیش و اینها که نمیدانم چرا علنی نمیشود!
فقط همه جهان باید نگران اسم خلیج فارس باشند! که یک وقتی گفته نشود خلیج عربی!