loading...

حنین

گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک .....چون عاقبت کار چنین خواهد بود

بازدید : 332
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 6:58
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

توی چشمهایش شعله بود. صفا شعله می‌کشید. آشپزخانه "دایی علی" هم به خاطر او خوش ترین غذاهای شهر را می‌پخت. سی سال بود هر جای شهر هر کسی می‌خواست آشپزخانه بزند، می‌توانست مجانی از این اسم استفاده کند تا کارش بگیرد!

سی سال بود غذای روضه‌ها را پخته بود.

پنج ماه پیش که زنش را خاک کرد از همان سر خاکش چند تخته فرش روانه خانه مردمی‌کرد که از قبل نشان کرده بود...عوض مراسم هفت.

و این آخر وارستگی بود که دیروز بدون تشییع بدون مراسم خودش روانه گور شد! این تجلی وارستگی بود که عاقبتش را گرفت!

وارستگی‌های انسانی به مقیاسی که در آن زندگی می‌کنیم متنوع است. پنجره‌‌‌ای است اندازه خانه‌‌‌ای که تو بودت را مستقر کرده‌‌‌ای در آن

من با این که از عالمی‌ریز....ریز به اندازه اتمها و ملکولها خبر دارم بنا ندارم خودم را دلمشغول آن عالم بکنم..اصلا برایم بی معنی است که هر روز همه چیزم را در رویارویی با حریفی به اسم کرووید نوزده ضدعفونی کنم! این آخر وظیفه من نیست! کس دیگری توی من میکرو ارگانهایی برای این کارها تعبیه کرده است یا آنها خودشان از عهده برمیایند یا نه! که اگر نه بهتر است پنجره وارستگی را باز کنیم و بپریم بیرون...ما نکنیم داروین با تنازع بقایش می‌کند: قویترها ضعیفتر‌ها را از بین می‌برند!

البته وارستگی و مسئولیت گریزی خیلی وقتها با هم برادرند!

اما مرگ که خودش وارستگی بزرگ است، چیز خوبی است به هر حال خصوصا برای مردی و ملتی که زورش نمی‌رسد در این دنیا خوب زندگی کند.

چقدر خوشحال شدم وقتی خبر شدم پنجره‌‌‌ای باز شده است برای بیرون رفتن ملت درمانده‌ی لای درمانده‌ی سر راه نشسته‌ی چشم به راه نشسته‌‌‌ای که شرارش بر او حکومت می‌کند....چقدر مایه‌ی بهجت و سرور خواهد بود اگر این ویروس یقه کسانی را بگیرد که دست ملت به دامن قبایشان هم نمی‌رسد اما آنها نشسته اند روی ملت!

من فکر می‌کنم کورونا بیشتر از "آبان" از ما قربانی نخواهد گرفت!

بازدید : 321
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 23:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

باران می‌بارد...آفتاب از پشت ابرومه مثل فریادی از شادی توی آسمان پخش می‌شود.قطره‌ها با حوصله شاخه‌ها را غسل می‌دهند...آب و جارویی کرده است افق.کسی قدم به افق می‌خواهد بگذارد؟

اسفند خانه را می‌تکاند .....غم به دور، رجز شیطان به دور، ترس دورتر باش....میهمان ممکن است داشته باشیم....

رجب پر باران یعنی همین....از روی حساب کتاب من این سومین رجب پر باران است که داریم....آیا دل از این شکسته تر باید؟ دست از این بسته تر باید؟

هر چقدر طول بکشد آه ...این پرده پرده آخر است. همه چیز به اوج رسیده است...بعد از اوج نوبت گره گشایی است. این را من نمی‌گویم...تمام داستان نویسان جهان گفته اند و می‌گویند...الهی این داستانی است که تو نوشته ای...از بود کردن بشر از نابودی شروع کردی ..با مهر پروراندی من بشر را.....از خیلی پیچ و خمها گذراندی ام....حالا نمی‌دانم چه می‌خواهی؟

شاید می‌خواهی که این پرده آخر را توی سرگردانی مدرن خودم ...بی پناه طی کنم ....

هرچقدر طول بکشد ....همه برای همین است که آرزوهایم را خوب توی آب نمک بخیسانی...تو می‌خواهی که من خواستنی‌ها را بخواهم

اما از روز اول من از هیچ کدامشان خبر نداشتم...اصلا آرزویی در من نبود! همین حالا هم که بار عام داده‌‌‌ای و رجب به راه انداخته‌‌‌ای ...چیست خواسته من؟ آیا غیر از این است که توی لکنت تاریخی خودم رندی می‌کنم و از تو همین می‌خواهم که همه چیزهای خوبی که خودت می‌دانی را برای من هم بگذاری!

اما در مورد چیزهای بد خودم خبر دارم...خیلی هستند خلاصه اش باز همین می‌شود که از تو بخواهم از دست همه شان نجاتم بدهی!

فصل بهار به راه انداخته ای.....بوی شهید توی هوا پیچانده‌‌‌ای ...و ما را سر در لحاف ترس پشت پنجره نشانده است رجز شیطان

آخر هیاهویی بکن ...نفسی به ما بده‌‌‌ای خدای حسابی!

بازدید : 515
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:45
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

عمرا بشود بشر امروز را فهمید ...عمرا تر بشود امروز را فهمید...تند تند قصه ورف می‌خورد هر حادثه بدون این که اصراری داشته باشد به حادثه قبلی ربط داشته باشد بشر را طوری غافلکیر می‌کند که بشر طفلکی بیچاره برایش راهی نمی‌ماند جز این که بنشیند سر جایش

این روزها همه بشر را سرکوب می‌کنند همه دیکتاتور شده اند

امپراطوری رسانه‌‌‌ای یکجور

امپراطوری اقتصادی یکجور

امپراطوری مدرن کله شیطان قورت داده‌ی علمی‌هم به انواع جورها

با این همه امپراطوری این ملک کوچک که برای بشر بافی مانده گلیمی‌بیش نیست چطور این همه تویش بخسیند گفته اند دو پادشاه به اقلیمی‌نگنجند و ده درویش به گلیمی‌بخسبند

راهی نمی‌ماند برای ذهن کوچولوی ما که همه بزرگترهای مخوف را یکی بدانیم

مثلا شهادت سردار را که امپراطوری مرگ برش باد آمریکا رقم زد با خطای پدافند و رواچ گرونا یکی بدانیم

و یکنفس فریاد بزنیم مرگ بر مدرنیسم!

حالا بحثهای فلسفی اش بماند برای بعد

شبیه بازی مافیا شده همه دنیا!

حالا کسی اگر خبر دارد کی کجاست اطلاع رسانی کند

مثلا چرا وقتی می‌شنیدیم آلمان و امارات و کجا دارند آمار کرونا می‌دهند ولی ایران عراق و افغانستان هنوز کرونا نیامده به جای مغرور شدن و احساس برتری و گمانه زنی راجع به علت مصونیتمان که مثلا مال مسلمانیمان است و تمیزی ما ن یا چه

به این فکر نکردیم که مساله بدبختانه این است که شب در کشور ما طولانی تر است و مافیا بیشتر توی تاریکی دارد می‌کشد

و ما و بقیه احتمالا از روی عقب ماندگیمان است که فکر می‌کنیم کورونا نداریم!عقب ماندگی یا چه می‌دانم همان لای در ماندگی

قضیه مشکوک می‌زند من می‌گویم علم خودش مافیاست....پزشک نیست!

بازدید : 539
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:45
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

دوستی می‌گفت اگر به من می‌دادند امور را طور دیگری اداره می‌کردم .

تمرکزم را می‌گذاشتم روی کشورم . و یک مشی پاکیزه منزه ار ایدءولوژی برای رشد و پیشرفت و تکنولوژی برای کشورم در پیش می‌گرفتم عین ژاپن بعد از جنگ جهانی که وقتی آمریکا با بمب اتم نشاندش سر جای خودش واقعا نشست سر جای خودش و دیگر دنبال موشکی هم نرفت و عوضش به قله پیشرفت رسید!

این دوست معتقد بود که سبب اصلی درجازدگی و درماندگی کشور ایده‌هایی مثل دفاع از حرم و دفاع از مظلومان فلسطینی است و راس همه ایده‌ها که کارکرد اصلی شان به محاق بردن رشد کشور بوده است ایده رهبری اسلامی‌و داشتن هدر در جامعه و اصولا ایده حکومت داری اسلامی‌است.

این دوست معتقد است که همانطور که تمام هنرمندان ضد آرمان که از نیمه دوم قرن نوزدهم در فرانسه و سایر دول غربی شروع کردند به نوشتن قصه‌هایی و فیلمهایی و غیره...کارکرد اصلی ایده و آرمان به ثمر رساندن انقلابها و نشاندن افرادی در قدرت است که بیشترین توانایی را در سواستفاده از آن ایده‌ها و آرمانها داشته باشند و به طور طبیعی در این انقلابهای آرمانی ، آرمان انقلاب کنندگان به بازی گرفته می‌شود تنها برای جابجایی قدرت و عملا سیستمی‌که روی کار می‌آید یا نسبتش با آرمانی که او را روی کار آورده خیلی غریب است و یا اصلا متقابل آن آرمان و ضد آن حرکت می‌کند.

خب دهانم با این چیزهایی که عملا توی کشورم اجرا می‌شود به طور کلی بسته است. برای اسلام آمدیم و توی روی مجمدرضا وایسادیم اما از اسلام تنها روبنایی و تزئینی به جا مانده است .روضه‌ها و مناسک شیعی خیلی گسترش پیدا کرده. راهپیمایی اربعین شلوغ شده...جوانان پاکبازی با آرزوی شهادت داریم که حاضرند هر جای زمین زخم شد خودشان را روی زخم بیاندازند تا خونش بند بیاید ..خاصه اگر در این راه حرمی‌هم از آسیبی نچات پیدا کرده باشد..اما با همه این شورها "ربا"ست که کل آنچه می‌خوریم را آلوده است و کل تمدن اسلامی‌ای را که می‌رویم بنا کنیم و تمام مقتضیاتش را روی آن بنا می‌کنیم دارد به محاق می‌برد و این تنها یکی از دردهایمان است هرچند که خودش به تنهایی برای زیر سوال بردن ما بس است که اقتصاد نبض تمدن است و رگش و .... کسی که این روزها آب و نان و روزی ما به دستش افتاده یک موجود متورم رباخوار است ....با بیست و چهار درصد سود ...اما جاهای دیگرمان هم به همان ویرانی اقتصادمان است... نگویم از استبدادی که تیره و تار است و کشاورزهای اصفهانی را می‌برد طوری ادبشان می‌کند که اعتراض کردن یادشان برود...نگویم از زندانی سیاسی پرورش دادنهایمان و فجایعی که در مدیریت بجرانها داشته ایم و به راحتی با وقایعی که شاه را زمین زد قابل مقایسه است. مثل ماجرای فیصیه را خیال می‌کنید ما نداشته ایم ؟ منتهی این بار عوض طلبه‌ها اعتشاش گرها و کشاورزها و ...بوده اند

با همه این احوال این پست را نوشته ام تا از همین نظام با همین پکیدگی و ناکار آمدی دفاع کنم!

نوشته ام که برگردم به اول پست و جواب دوست پاکیزه طلبم را بدهم ...می‌خواهم به او بگویم خواهر من برادر من آنچه تو خوانده‌‌‌ای را من هم خوانده ام. اصلا من با مکتب ضدآرمان فرانسه و همه جاهای دیگر زندگی کزده ام....به این اندیشیده ام که لنین و استالین برای آزادی و برای چامعه بی طبقه آمدند اما عملا صدبرابر بیشتر از تزار آزادی مردم را گرفتند و حذف طبقه را باز اقتضایات مدرن ...اقتضایات چهان سرمایه داری به عهده گرفت و انصافا بی آن که شعارش را داده باشد خوب از عهده اش بر آمد... و طبقات دلخواه خودش را جای طبقات برخاسته از تبار و خون و زد وبندهای اشرافی گری کرد

اما من چیز دیگری هم خوانده ام ... و آن این که انقلاب ما هیچ نمونه‌‌‌ای نه در غرب و نه در شرق نه در اسلام عرب و نه در اسلام عچم نداشته است. و به این رسیده ام که درد ما از آرمان‌هایمان نیست . خامنه‌‌‌ای و خمینی لنین و استالین نیستند و برای بازی با آرمانهایمان نمی‌توانیم دادگاهیشان کنیم ....آنها فرق دارند ...ایده پشت انقلاب ما را مارکس ننوشته است ....ما از بالا می‌آییم و به بچه‌های بالا وصلیم!

خواهر و برادر عزیز من درد ما این است که ما هم لای در مانده ایم :

یعنی همین که خواسته ایم از دروازه‌هاای تمدن بگذریم در بسته شده است...

و هم سر راه نشسته ایم!

آره تو راست می‌گویی ما چیزهایی داریم که به واسطه آنها نمی‌گذارند از دروازه‌های رشد عبور کنیم ...آن چیزها هر چه هستند سبب فرق داشتن ما با همه چهان شده اند

اما من به تو قول می‌دهم که فرق ما با ژاپن و فرانسه و مالزی به خاطر تز ولایت فقیه نیست. هیچ کدام از روسای دولتهای ما از همان اول انقلاب واقعا به خاطر آرمانی مثل دفاع از مظلومین فلسطینی حاضر نشده اند کم شکم ما بگذارند ...همین الان هم کشتن سلیمانی برای ضعبف کردن نفوذ ما در منطقه ناشی از این نبوده که ما دفاع از حرم را واجب تر از مذاکره برای رفع تحریم شمرده ایم و این دقیقا دروغهایی هست که بی بی سی و دیگران به خورد شما می‌دهند....اگر ما آرمانهایمان را جلوتر از موچودیت و منفاعمان راه انداخته بودیم...روزی که یک و نیم ملیون زن و بچه مطلوم میانماری که صد سال پیش به دست ما ایرانی‌ها اسلام را انتخاب کرده بودند..در آتش می‌سوختند زنده زنده ....توی روی چین که سکوت کرده بود می‌ایستادیم ....او ابر قدرت منطقه بود و ما دوست او و این شد که تو هم به حضرت مبارکش نگفتیم...از این بالاتر هشتاد مسلمان کارگر در چین توسط دولت کشته شدند و احمدی نژاد ما فردایش رفت چین و اصلا ماجرا را به روی خودش نیاورد....خیر چین و روسیه و آمریکا و قدرتهای چهان خوار اقتضای قدرت بودنشان حوردن جهان است و مرگ بر دارند همه شان اما منافع ما فعلا با شعار مرگ بر آمریکا کمتر به خطر می‌افتد!!!!

خواهر و برادر سکولارم من تو را ارجاع می‌دهم به تاریخ به من بگو وقتی مغول به ما حمله کرد و مثلا به ژاپن و عربستان حمله نکرد ما چه کار به کار کسی توی جهان داشتیم؟ کدام آرمانمان مزاحم کی بود که این طور ما را نسل کشی و غارت کردند؟

به من بگو وقتی دستمان را تا آسمان به نشانه بی طرفی و تسلیم توی مناقشات جنگ جهانی بالا بردیم چهل درصد جمعیتمان به چه گناهی کشته شدند؟ ما بیشتر تلف شدیم یا عثمانی که یک تنه مقابل انگلیس و فرانسه و روسیه ایستاده بود؟

خواهر و برادر سکولارم در تمام تاریخ ما سر راه تمدنها استعمارگرها جاه طلبها و جنگ افروزها نشسته بوده ایم و همیشه لگد شده ایم هر چه زبون تر بوده ایم بیشتر له شده ایم و الان اگر کسی شده باشیم و وقوی باشیم دیگر به ما نمی‌گویند سر راه نشسته اید ... راه را طوری احداث می‌کنند که دور ما طواف کند و آسیبی به ما نرسد!

ببخشید که ما اینجا کشورمان را ساخته ایم شاید به قول مایکل مور از جنگ طلبیمان است که کشورمان را نزدیک مطامع تمام دست درازان تاریخ و جهان ساخته ایم

اما من از طرف جمهوری اسلامی‌ایران یک معذرت خواهی مفصل از تو می‌کنم از تو خواهر و برادر سکولارم و از همه ارزشی‌ها و عرزشی‌ها و حزب اللهی‌های دیگر کشورم

باید این سر راه نشستن را این همه حمل بر آرمانها نمی‌کردیم و از روز اول اینها را شفاف بیان می‌کردیم باید ضمن مرگ بر آمریکا درباره تمام مذاکرات و نرمشهای قهرمانانه و غیر قهرمانانه‌‌‌ای که برای دفع شر این موجود از سر عایله مان کرده بودیم با شما خوب و متقن طوری که بپذیرید جرف می‌زدیم ...باید توضیح می‌دادیم که ما را نمی‌گذارند که آرام باشیم و ما مچبوریم بالاترین فناوریهای پیشرفته را در راه تسلیجات استخدام کنیم

تا شما تصور نکنید تمام عقب ماندگی‌ها ناشی از آرمانهاست

خیر نیست

ناشی از یکی "لای در " ماندگی در فرایند مدرنیته است

. و ناشی از ژئوپلتیک ماست!سر راه نشسته ایم لگد می‌خوریم از هر که می‌گذرد

بازدید : 908
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 7:45
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

زینب کبری برای این جور وقتهای ملت ما این شعر را گفته است:

یا هلالا لما استتم کمالا

غاله خسفه فأبدا غروبا

ما توهمت یا شقیق فؤادی

کان هذا مقدرا مکتوبا

گمانم نمی‌رسید روزی تصویر گوشت شقه شده با دنده‌های روبه آسمان او را ببینم همراه با قرمزی‌هایی که روزی ریه و قلب و جگرش بود. تنها جای سالمش آن دست بود...آن انگشتر ...حتی جای سالمش هم با گل و سوختگی تزئین شده بود. این آخرین پیام مردی بود....مردی که همین طوری غیر رسمی‌از روی محبوبیت نفر دوم یک ملت هشتاد ملیونی و طبق حساب کتاب دیگری نفر اول یک جمعیت دویست ملیونی بوده است. مردی که باز همین طوری غیر رسمی‌بر اساس برآمده از خواست اجتماعی اسمش کشف شده: " سیدالشهدای مقاومت" و اولین بار است با اسم گذاشتنهای بقیه مردم این همه موافقم.

این استعاره‌‌‌ای است از بلایی که سر ما در می‌آورند!

کشورم را دارند تکه پاره می‌فروشند!

کیش را می‌گویند که بیست و پنج ساله اجاره داده اند به چینی‌ها! و دیوار حاشا هم که بلند است. نماینده‌های مجلس هم از دوردست آواز در داده اند که نه حق ندارید....همین....این است راز حقوق مادام العمر و میلیاردی نماینده‌ها!

خزر را هم مخفیانه به روسیه دادند

چاههای نفت را هم داشتند با قراردادهای جدید نفتی می‌دادند شل و بریتیش و اینها که نمی‌دانم چرا علنی نمی‌شود!

فقط همه جهان باید نگران اسم خلیج فارس باشند! که یک وقتی گفته نشود خلیج عربی!

بازدید : 520
سه شنبه 21 بهمن 1398 زمان : 16:48
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حنین

داغش خنک نمی‌شود و نوشتن درباره اش تکراری نمی‌شود

دیشب اشکهای گرم بی اختیار راه خوابم را می‌زدند....بالشم را همه چیزم را

تازگیها به دلم می‌گویم می‌دانی چیست که این ماتم و سوز هست هنوز هست همیشه هست!

برای این که ما مرحبا مردم یک روز صبح بیدار شدیم دیدیم همانهایی که تا دیروز چشممان به دستشان بود..که باهاشان نرمش می‌کردیم قهرمانانه و غیر قهرمانانه....که به روزی افتاده بودیم که چشممان به دهنشان بود....فاش رسمی‌گستاخ مرد بیابانگرد مجاهدی را زده اند که چهار دهه است ما خوابیم و او به جای ما بیدار است....اصلا یک جورهایی از خودمان داشت بدمان می‌آمد وقتی زدیم بیرون . زدیم به تشییعش که خودمان را اولا تبرئه کنیم و ثانیا اگر مرد باشیم جامعه را به کنش متقابلی وادار کنیم......

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 11
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 5
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 118
  • بازدید سال : 220
  • بازدید کلی : 9594
  • کدهای اختصاصی